فاصله یا تو
چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد ...تنهایی …!
میتوان باهم بود بی هراس از همه فاصله ها
میتوان دلخوش کرد به صدای تپش ثانیه ها
ای صمیمی ای خوب باشما هست دلم باوجود همه فاصله ها!
فاصله خط عابر پیاده ندارد ، دست مرا بگیر و از آن رد کن ، قرار
دیدار ما هر نیمه شب ، خیالت که نمی گذارد بخوابم
قبول که ما دو خط موازی هیچگاه به همدیگر نمی رسیم !
ولی فقط کمی فاصله را کمتر کن ، میخواهم بهتر ببینمت !
چندان هم دور نیستی ؛ فقط به اندازه ی یک نمیدانم از من فاصله گرفته ای !
آری ، “نمیدانم” کجایی ؟
ببـــیــــــن این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !
خواستم اطلاع بدم…
بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ،
در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد
تعداد صفحات : 85